ترجمه مقاله

اعوص

لغت‌نامه دهخدا

اعوص . [ اَ وَ ] (اِخ ) جائی است نزدیک مدینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است نزدیک به مدینه . (از اقرب الموارد). جائی است بنزدیک مدینه که در چند میلی آن قرار دارد. اسحاق گوید: خرج الناس یوم احد حتی بلغوا المنقی دون الاعوص . و نام وادی است بدیار باهلة مر بنی حصن را. (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله