ترجمه مقاله

اعکب

لغت‌نامه دهخدا

اعکب . [ اَ ک َ ] (ع ص ) مرد سطبر لب و دندان . ج ، عُکب . (ناظم الاطباء). || مردی که بعض انگشتان پای او بر بعضی دیگر سوار باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) اسم جمع است مر عنکبوت را. (منتهی الارب ). اسم جمع است برای عنکبوت . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله