ترجمه مقاله

اغتماض

لغت‌نامه دهخدا

اغتماض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنودن . یقال : مااغتمضت عینای ؛ ای ما نامتا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غنودن . (آنندراج ). بخواب رفتن چشم : ما اغتمضت عینای ؛ ای ما نامتا. (از اقرب الموارد). مژه برهم زدن : ما اغتمضت عینای ؛ مژه برهم نزدم . (یادداشت بخط مؤلف ). بر هم آمدن چشم از غنودن . (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). || آسان شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال : انا فی ذلک علی اغتماض ؛ ای عفواً بلاتکلف و مشقة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فروگرفتن کسی را بسخن و چیره گردیدن .
ترجمه مقاله