ترجمه مقاله

اغداف

لغت‌نامه دهخدا

اغداف . [ اِ ] (ع مص ) فرو رها کردن زن پرده را بر روی خویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انداختن زن روبنده را بر روی خویش . (از اقرب الموارد). قناع بر روی فروگذاشتن زن . (تاج المصادر بیهقی ). تقول : «اغدفت دونی القناع ». (از اقرب الموارد). پرده فروگذاشتن . (المصادر زوزنی ). || فروهشتن شب تاریکی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گستردن شب سیاهی خود را. (از اقرب الموارد). || فروهشتن شکاری دام را بر شکار. (منتهی الارب )(آنندراج ). فروهشتن صیاد دام را بر شکار. (ناظم الاطباء). رها کردن صیاد دام را بر شکار: اغدف الصیاد الشبکة علی الصید؛ اسبلها. (از اقرب الموارد). فروگذاشتن صیاد دام بر صید. (تاج المصادر بیهقی ). و منه الحدیث : ان قلب المؤمن اشد ارتکاضاً من الذنب یصیبه من العصفور حین یغدف به ». (منتهی الارب ). || از بن بریدن حجام غلاف سر نره را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بیخ بریدن ختنه کن غلاف سر نره ٔغلام را: اغدف الخاتن ؛ استأصل الغرلة. (از اقرب الموارد). || گاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || بدام اُفتادن شکار: اغدف بالصید (مجهولاً)؛ القیت علیه الشبکة فاحیط به . (از اقرب الموارد). || برهم نشستن امواج دریا: اغدف البحر؛ اعتکرت امواجه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله