ترجمه مقاله

اغلاظ

لغت‌نامه دهخدا

اغلاظ. [ اِ ] (ع مص ) سخن درشت گفتن : اغلظ له فی القول اغلاظاً. (از منتهی الارب ). سخن درشت گفتن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بدرشتی سخن گفتن با کسی : اغلظ له فی القول ؛ عنفه . (از اقرب الموارد). درشت گفتن و درشتی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || بزمین درشت رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به زمین درشت رسیدن مسافر: اغلظ المسافر؛ نزل بالغلظ. (از اقرب الموارد). || سطبر و درشت یافتن جامه را. یا جامه ٔ درشت و گنده خریدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبر و درشت یافتن لباس را یا لباس درشت خریدن : اغلظ الثوب ؛ وجده غلیظاً. وقیل اشتراه کذلک . || درشت کردن . زبر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله