ترجمه مقاله

اغماز

لغت‌نامه دهخدا

اغماز. [ اِ ] (ع مص ) عیب کردن در کسی و کم حرمتی نمودن : اغمزنی فلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب کردن و بیحرمتی نمودن . (آنندراج ). خوار شمردن و عیب کردن و کم حرمت داشتن : غمز فلان فی فلان ؛ استضعفه و عابه و صغر شأنه . (از اقرب الموارد). || رذل از مال یعنی شتر و گوسپند اختیار کردن : اغمز الرجل ؛ اقتنی الغمز. (از اقرب الموارد). رذال مال را گرفتن . (منتهی الارب ). گرفتن زوال مال را. (ناظم الاطباء). || در شکستن گرما و دلیر گردیدن کسی بر آن و رفتن در آن بعد سستی و ورشکستگی وی . یقال : اغمزنی الحر؛ ای فترفاجترأت علیه و سرت فیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکستن گرما و دلیر گردیدن کسی بر آن و رفتن در آن بعد سستی و ورشکستگی . (آنندراج ). درشکستن گرما پس دلیر گردیدن بر آن و سیر کردن در آن : اغمز الحر فلاناً؛ فتر فأجتراء علیه و سار فیه . (از اقرب الموارد). || پیه ناک گردیدن کوهان ناقه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). پیه ناک گردیدن کوهان شتر. (ناظم الاطباء). پیه برآوردن کوهان شتر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله