ترجمه مقاله

افتراش

لغت‌نامه دهخدا

افتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی کس رفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). در پی اثر رفتن . (ناظم الاطباء). بر اثر پی کس رفتن . (از اقرب الموارد). || گفتن چنانکه خواهند. (منتهی الارب ). سخن گفتن بدلخواه . (از اقرب الموارد). زبان بسخن گوی دراز کردن . (آنندراج ): افترش لسانه ؛ گفت بطوری که خواست . (ناظم الاطباء). || وطی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جماع کردن . (آنندراج ). مجامعت کردن . (المصادر زوزنی ). زناشوئی کردن با زنی . (از اقرب الموارد). || سپردن زیر پای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). زیر پای گذاردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || هردو بازو بر زمین گستردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دو بازو بر زمین گستردن . بازوان همچون فرش بر زمین پهن کردن . (از اقرب الموارد). دو ارش دست بزمین نهادن . (المصادر زوزنی ). دو دست بر زمین نهادن . (آنندراج ). || چیره شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). غلبه کردن بر کس و بر زمین زدن او را. (از اقرب الموارد). || بر زمین افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || روا داشتن ننگ و عیب را در ناموس کسی . (منتهی الارب ). عیب و ننگ را در ناموس کسی روا داشتن . (ناظم الاطباء). بدگوئی و ننگ در ناموس کسی روا داشتن . (از اقرب الموارد). || گسترده شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پهن شدن چیزی . (از اقرب الموارد). || بستم گرفتن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).بستم گرفتن مال کسی را. (آنندراج ). غصب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غصب کردن مال کسی را. (از اقرب الموارد). || گستردن . (از تاج المصادر بیهقی ). پهن کردن . باز کردن . (یادداشت بخطمؤلف ). || طی کردن راه . (از اقرب الموارد). || فرش ساختن . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله