افراشیدنلغتنامه دهخداافراشیدن . [ اَ دَ ] (مص ) افراشتن . (یادداشت مؤلف ).- برافراشیدن موی ؛ اقشعرار. یعنی موی بر اندام خاستن و پوستها فراهم آمدن از ترس .