ترجمه مقاله

افرغ

لغت‌نامه دهخدا

افرغ . [ اَ ر ] (ع ن تف ) فارغ تر. بیکارتر. (یادداشت دهخدا).
- امثال :
افرغ من حجّام ساباط ؛ حجّامی بوده در ساباط مداین که بنسیه مردم را حجامت میکرد و هرگاه کسی برای حجامت به او مراجعه نمی کرد، مادر خود را حجامت میکرد و این کار آن اندازه تکرار شد که مادرش به فجاءة مرد، و این ضرب المثل شد. و گویند: وی یک بار خسرو پرویز را در راه سفر حجامت کرد و او مرد حجّام را از مال دنیا بی نیاز گردانید.
افرغ من فؤاد ام موسی .
افرغ من ید تفت ّ الیرمع . و رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
|| پردازنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء). || فارغ . (یادداشت دهخدا). فارغ از کار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله