ترجمه مقاله

افرند

لغت‌نامه دهخدا

افرند. [ اَ رَ ] (اِ) فر و نیکویی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (آنندراج ). || زیبائی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (آنندراج ). همان اروند است . (شرفنامه ٔ منیری ) :
افرند تو ندارد اورند تو کسی
گر چند هست شاهدی ار چند و ارجمند.

(از مؤلف شرفنامه ).


|| حشمت . (برهان ) (هفت قلزم ). حشمت و جلال . (ناظم الاطباء). حشمت و مهتری . (آنندراج ).
ترجمه مقاله