ترجمه مقاله

افریشم

لغت‌نامه دهخدا

افریشم . [ اَ ش َ ] (اِ)ابریشم . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی ابریشم است . گویند مقراض کرده و سوخته ٔ آن را در معاجین خوردن تن را فربه سازد. (برهان ) (آنندراج ) (از هفت قلزم ). بمعنی ابریشم است . (غیاث اللغات ). || تار ابریشمی که در آلات موسیقی بکار میبرند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله