افریقی
لغتنامه دهخدا
افریقی . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابوالحسن . او راست : کتاب اشعار الندماء وکتاب الانتصار للمتنبی و جز آن . او را دیوان اشعار بزرگی نیز هست ، من او را در بخارا بحال شیخوخت و در سیمای اهل حرف دیدم . او متطبب بود و از نجوم نیز اطلاع داشت لیکن پیشه ای که بدان اعتماد داشت شاعری بود و از اشعار خودش که بر من انشاد کرد؛ ابیات زیر بود:
و فتیة ادباء ما علمتهم
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا.
و نیز ابیات زیر از اشعار اوست که بر من انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلوة حلیلتی
فقلت اغربی عن ناظری انت طالق
فواﷲ لاصلیت للّه مفلسا
یصلی له الشیخ الجلیل وفائق .
که افریقی ار گم شد از رای و راه
ز بدبختی آورد بر خود سپاه .
و فتیة ادباء ما علمتهم
شبهتهم بنجوم اللیل اذ نجموا.
و نیز ابیات زیر از اشعار اوست که بر من انشاد کرد:
تلوم علی ترکی الصلوة حلیلتی
فقلت اغربی عن ناظری انت طالق
فواﷲ لاصلیت للّه مفلسا
یصلی له الشیخ الجلیل وفائق .
(از یتیمةالدهر ج 4 ص 81).
که افریقی ار گم شد از رای و راه
ز بدبختی آورد بر خود سپاه .
(گرشاسب نامه ص 226).