افسارگسیختهلغتنامه دهخداافسارگسیخته . [ اَ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب )مهارگسسته . بی تربیت . بی نظم . لاابالی . سرخود. خودکامه . و رجوع به افسار و فسار و ترکیبات آن شود. || نوعی از رفتار اسب و غیره . (یادداشت مؤلف ).