ترجمه مقاله

افساییدن

لغت‌نامه دهخدا

افساییدن . [ اَ دَ ] (مص ) رام کردن . افسون کردن . غلبه کردن خصوصاً در سحر و جادو. (ناظم الاطباء). بافسون تسخیر و رام کردن چنانکه درپری افسای و مارافسای . (یادداشت مؤلف ) :
چون بیفسایدم چو مار غمی
بر دل من چو مار بگمارد.

مسعودسعد.


و رجوع به افسائیدن و افسای و افسا شود.
ترجمه مقاله