ترجمه مقاله

افسونی

لغت‌نامه دهخدا

افسونی . [ اَ ] (ص نسبی ) افسون زده . (بهارعجم ) (آنندراج ) :
افسونی چشم نیم مستی است
آن نرگس ذوالخمار جادو.

محسن تأثیر (از بهار عجم ).


ترجمه مقاله