ترجمه مقاله

افسون گر

لغت‌نامه دهخدا

افسون گر. [ اَ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که افسون خواند. آنکه شغلش افسون کردن است . ساحر. جادو. فسونگر. (فرهنگ فارسی معین ). || مارگیر. || محیل . مزور. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله