افسون گری
لغتنامه دهخدا
افسون گری .[ اَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل افسونگر. سحر. جادو. (فرهنگ فارسی معین ). ساحری . (ناظم الاطباء) :
چه عمریست کو را بچندین خطر
به افسونگری برد باید بسر.
|| شغل مارگیری . || خواندن افسون . (ناظم الاطباء).
چه عمریست کو را بچندین خطر
به افسونگری برد باید بسر.
نظامی (از آنندراج ).
|| شغل مارگیری . || خواندن افسون . (ناظم الاطباء).