افسون خواندن
لغتنامه دهخدا
افسون خواندن . [ اَ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) فسون خواندن . خواندن و یانوشتن کلماتی چند که سبب ایمنی از چشم زخم و زهر حیوانات باشد. افسون نوشتن . (ناظم الاطباء) :
که خاموشی فسون بر مطربان خواند
نفس چون مار در سوراخ نی ماند.
که خاموشی فسون بر مطربان خواند
نفس چون مار در سوراخ نی ماند.
ناظم هراتی (از ارمغان آصفی ).