افشان زدن
لغتنامه دهخدا
افشان زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) لرزان کردن . پراکنده کردن . || محلول طلا و نقره پاشیدن .کنایه است از گلهای رنگارنگ شکوفانیدن :
نظاره ٔ چمن اردیبهشت خوش باشد
که بر درخت زند بادنوبهار افشان .
نظاره ٔ چمن اردیبهشت خوش باشد
که بر درخت زند بادنوبهار افشان .
سعدی .