ترجمه مقاله

افلس

لغت‌نامه دهخدا

افلس . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) مفلس تر. (ناظم الاطباء).
- امثال :
افلس من ابن المذلق (با دال معجمه و مهمله )؛ و او مردی از بنی عبدشمس بود که خود و اجدادش به افلاس معروف بودند.
افلس من ذج . (از مجمع الامثال میدانی ).
افلس من ضارب لحف استه .
افلس من طنبور بلا وتر .
و رجوع به مجمع الامثال شود.
ترجمه مقاله