ترجمه مقاله

افور

لغت‌نامه دهخدا

افور. [ اُ ] (اِ) آروغ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). || جغد. بوم . (ناظم الاطباء). مرغ کوف . (شعوری ). و رجوع به تاریخ ایران باستان و فهرست آن و قاموس الاعلام ترکی شود.
ترجمه مقاله