افگنده
لغتنامه دهخدا
افگنده . [ اَ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) افکنده . همان افکنده بمعنی انداخته شده و ساقط شده و پرت شده ، گسترده ، حذف شده ، از شمار خارج گشته است . رجوع به افکنده شود :
ز کشته نبد جای گشتن بجنگ
ز برف و ز افگنده شد جای تنگ .
یکی رزمشان کرده شد همگروه
زمین شد ز افگنده بر سان کوه .
ز کشته نبد جای گشتن بجنگ
ز برف و ز افگنده شد جای تنگ .
فردوسی .
یکی رزمشان کرده شد همگروه
زمین شد ز افگنده بر سان کوه .
فردوسی .