ترجمه مقاله

اقران

لغت‌نامه دهخدا

اقران . [ اِ ] (ع مص ) توانستن . (ترجمان القرآن ). توانستن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طاقت چیزی داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). توانا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نتوانستن و سست شدن ، از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || برگردیدن از راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || افزون شدن خون در رگ .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیار شدن خون در رگ . (تاج المصادر بیهقی ). || حج و عمره بهم آوردن . || دو تیر با هم انداختن . || بر ناقه ٔ خوشرفتار سوار شدن . || ناقه ٔ قرون دوشیدن . || وقت چاشت ذبح کردن قچقار. || عاجز آمدن از امور آب و زمین خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || توانا شدن بر آن . || فراهم آوردن میان دو سر که سر پستان است در دوشیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || برداشتن سر نیزه تا بکسی نزنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || فروختن تیردان و رسن را. || دو کس بندی را بیک رسن بستن . || هر شب یک میل سرمه کشیدن بچشم . || پیوسته باریدن باران . || بلند گردیدن ثریا. || نزدیک آمدن آنکه دمل سر کند. || توانایی وقوت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله