اقربا
لغتنامه دهخدا
اقربا. [ اَ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قریب که بمعنی خویشاوند است و آنچه بعض مردم بفتح راء و ضم راء خوانندغلط محض است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
ای صدر خاندان نبوت چو باب خویش
خورشید اقربا شدی و فخر دودمان .
رجوع به اقرباء شود.
ای صدر خاندان نبوت چو باب خویش
خورشید اقربا شدی و فخر دودمان .
سوزنی .
رجوع به اقرباء شود.