ترجمه مقاله

اقشعرار

لغت‌نامه دهخدا

اقشعرار. [ اِ ش ِ ] (ع مص ) برفراخیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برفراشیدن از بیم . (المصادر زوزنی ). || برخود لرزیدن . (منتهی الارب ). فسره گرفتن . موی بر اندام بپای خاستن و پوست ها فراهم آمدن از لرزش . (ترجمان القرآن ). برخاستن موی بر اندام . (بحر الجواهر). || خشک و تنگ گردیدن سال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله