ترجمه مقاله

اقصاص

لغت‌نامه دهخدا

اقصاص . [ اِ ] (ع مص ) برخاستن نتوانستن از لاغری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || در پی قصاص کسی شدن و قریب گردانیدن او را بوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اقص امیر فلانا من فلان ؛ در پی قصاص او شد و قریب گردانید او را بوی و قادر نمود تا زخم کرد مانند زخم او یا بازکشت او را در عوض کشته . || از خود توانا گردیدن بقصاص گرفتن از قاتل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خواهش گشنی رفتن ماده را و باردار شدن آن و پیدا شدن آبستنی گوسپند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بمرگ نزدیک شدن . (آنندراج ). || بمرگ نزدیک کردن کسی را از بسیاری زدن . (آنندراج ). نزدیک گردانیدن بمرگ . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله