ترجمه مقاله

اقماع

لغت‌نامه دهخدا

اقماع . [ اِ ] (ع مص ) خوار و شکسته کردن کسی را. (آنندراج ). خوار و حقیرگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اذلال و قهر. (تاج المصادر). || آب در گلو فروشدن بی کشیدن و بی فروبردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کوهان کردن شتر بچه ودراز شدن کوهان آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || راندن و دفع کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازایستادن و بازداشتن از کاری . (آنندراج ).
ترجمه مقاله