ترجمه مقاله

اقناف

لغت‌نامه دهخدا

اقناف . [ اِ ] (ع مص ) فروهشته و سست شدن گوش شخص . || صاحب لشکر بسیار گردیدن . || مجتمع وفراهم آمدن رأی و تدبیر کسی . || درست شدن کار کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله