ترجمه مقاله

الحاج

لغت‌نامه دهخدا

الحاج . [ اِ] (ع مص ) مضطر و ناچار کردن . واداشتن . مجبور کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). تلجئه . اِلجاء. مضطرکردن کسی را بسوی دیگری . (اقرب الموارد). الحجه الیه الحاجاً؛ مضطر کرد او را بسوی وی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله