ترجمه مقاله

الخی

لغت‌نامه دهخدا

الخی . [ اَ خا ](ع ص ) مرد بیهوده گوی . (مهذب الاسماء). مرد بیهوده گوی ژاژخای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه سخنان بیهوده بسیار گوید. مؤنث : لَخْواء. (از اقرب الموارد). || اشتر که یک زانویش از دیگر بزرگتر بود. (مهذب الاسماء). شتر که یک زانوی آن از دیگر بزرگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مؤنث :لَخواء. (اقرب الموارد). اَرکَب . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله