ترجمه مقاله

الماء

لغت‌نامه دهخدا

الماء. [ اِ ] (ع مص ) پنهان بردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). پنهان بردن دزد چیزی را. (از اقرب الموارد). || منکر شدن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خالی گذاشتن چارپایان جای را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). یقال : کان بالارض مرعی او زرع فهاجت الدواب فألمأته ؛ یعنی در زمین چراگاه و کشت بود چارپایان بشوریدند و زمین را هموار و بی گیاه کردند. (از اقرب الموارد). || فروگرفتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).یا در متعدی شدن بباء معنی بردن ، و در متعدی شدن به «علی » معنی اشتمال (فروگرفتن ) دهد: الماء علی الشی ٔ؛ اشتمل . الماء به ؛ ذهب به . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || گزیدن جهت خود چیزی را. الماء بما فی الجفنة؛ یعنی جهت خود گزید آنچه در کاسه بود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رفتن . (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجمه مقاله