ترجمه مقاله

اله

لغت‌نامه دهخدا

اله . [ اَ ل ُه ْ / اَل ْ ل ُه ْ ] (اِ) عقاب . (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع بتشدید و تخفیف لام هر دو آمده ، و هاء آخر نیز ملفوظ است . و غالباً مخفف استعمال شده است . عقاب و آن پرنده ای است معروف که پرآنرا بر تیر نصب کنند. (برهان قاطع). آلُه . (برهان قاطع). لُه . (جهانگیری ). جزء اول کلمه ٔ الموت همین «اله » است . و نیز «اله » لقب عمادالدین کاتب اصفهانی است . (وفیات ابن خلکان ، ذیل ترجمه ٔ احمدبن حسن عزیزالدین ). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان قاطع آرند: حمزه ٔ اصفهانی در کتاب «التنبیه علی حدوث التصحیف » (نسخه ٔ خطی ) و میدانی در کتاب «السامی فی الاسامی » و همچنین بیرونی در التفهیم عقاب را به «آله » ترجمه کرده اند. حکیم مؤمن در تحفه گوید: «عقاب را بفارسی الوه و بترکی قراقوش گویند». در فرهنگ جهانگیری آمده : «له با اول مضموم مرغی باشد ذی مخلب که بر کوههای بلند آشیانه کند و بغایت قوی و بزرگ بود و آنرا آله نیز خوانند و به تازی عقاب گویند. حکیم فرقدی راست :
مثل دشمنان تو با تو
حیله ٔ کبک و حمله های له است ».
در همه ٔ فرهنگها آله بمعنی عقاب آمده و در بسیاری از لهجه های کنونی ایران نیز چنین است چنانکه «هلو» در کردی ، «اله » در مازندرانی و «آلغ» در گیلکی . در کارنامه ٔ اردشیر بابکان (14:12) آلوه بمعنی عقاب بکار رفته است و نیز در بندهشن (14:23) اروا بمعنی عقاب آمده ، در طبری اله ،مازندرانی کنونی الّه و اله . (حاشیه ٔ برهان قاطع، ذیل آله ). رجوع به آلُه و لُه و عقاب شود.
ترجمه مقاله