الودلغتنامه دهخداالود. [ اَل ْ وَ ] (ع ص ) آنکه بسوی عدل میل نکند و منقاد نگردد. سرکش و نافرمانبر. ج ، الواد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به الواد شود. || گردن سطبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). العنق الغلیظ.