الوف
لغتنامه دهخدا
الوف . [ اَ ] (ع ص ) بسیار الفت گیرنده . ج ، اُلُف . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خوگر. زودجوش . زودانس . کثیرالالفة :
خیره خلق الوف تو بی جرم
بچه معنی ز من شده ست نفور؟
خیره خلق الوف تو بی جرم
بچه معنی ز من شده ست نفور؟
مسعودسعد.