ترجمه مقاله

امارة

لغت‌نامه دهخدا

امارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) امیر شدن . (اقرب الموارد). ولایت و فرمانفرمایی . بفتح اول نیز آمده .(از منتهی الارب ). || روان کردن خون بر زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بلند برداشتن باد غبار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به این معانی واوی است واز «مور» می آید. || خواربار آوردن جهت عیال . || رگهای گردن را بریدن . || گداختن چیزی را. || آب ریختن در زعفران وسودن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معانی یایی است و از «میر» می آید.
ترجمه مقاله