ترجمه مقاله

امامقلی خان

لغت‌نامه دهخدا

امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) پسر اﷲوردی خان قوللرآقاسی (رئیس غلامان شاهی ). سردار شاه عباس اول که از سوی مادر گرجی بود. پس ازفوت پدر در سال بیست و هفتم پادشاهی شاه عباس اول بجای وی به امیرالامرایی فارس و سپهسالاری ایران گماشته شد. در سال 1026 هَ . ق . هنگامی که خلیل پاشا وزیر اعظم عثمانی به آذربایجان تاخت از مقام سپهسالاری معزول گردید. وی در قلمرو حکومت خود تسلط کامل یافت و جزایر قشم و هرمز و متعلقات آنها را بفرمان شاه عباس ازپرتغالیان گرفت و از مغرب تا حدود بصره پیش رفت ، چنانکه سراسر خاک فارس و کوهکیلویه و لارستان و بنادر جنوب ، از بندر جاسک تا شطالعرب و تمام جزیره های خلیج فارس در قلمرو حکومت او قرار گرفت و او همیشه از بیست و پنج تا سی هزار سوار زبده ٔ مجهز جنگاور در اختیار داشت و با آنکه در فارس صاحب اختیار مطلق و مانند پادشاه مستقلی حکومت میکرد هیچگاه سر از اطاعت شاه عباس نپیچید و همیشه برای اجرای دستورهای او آماده بود. او توانگرترین حاکمان ایران بود. با آنکه همه ساله هدیه های گرانبهایی برای شاه عباس می فرستاد داراییش بقدری بود که مخارجش با مخارج شاه برابری میکرد. پس از مرگ شاه عباس جانشین او شاه صفی در سال 1042 هَ . ق . امامقلیخان را با سه پسرش از فارس احضار کرد و در قزوین بناجوانمردی سر برید. رجوع بتاریخ عالم آرای عباسی و زندگانی شاه عباس اول ج 2 ص 97 و فهرست آن شود.
ترجمه مقاله