ترجمه مقاله

امتداد

لغت‌نامه دهخدا

امتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مد و کشش . (ناظم الاطباء). کشیدگی . (فرهنگ فارسی معین ). درازی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طول . (ناظم الاطباء) : درودی که امداد آن بر امتداد روزگار متصل باشد. (کلیله و دمنه ). مگر از طول ایام و امتداد مقام بستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مسافت مقصد امتدادی داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مدتها منتظر مددبود تا بعد از امتداد ایام پسر بکتکین حاجب را با ششصد سوار ترک بدو فرستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- امتداد حیات ؛ درازی زندگانی و مدت عمر. (ناظم الاطباء).
- امتداد زمان ؛ طول زمان و مدت زمان . (ناظم الاطباء).
|| درنگی و تأخیر. (ناظم الاطباء). || بسیار شدن آب . (از تاج المصادر بیهقی ). برآمدن و دمیدن روز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || در اصطلاح حکماء بر صورت جسمی اطلاق گردد.چنانکه لفظ ممتد نیز بر صورت جسمی گفته میشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح فیزیک در مبحث نیرو خطی را گویند که حامل بر آن قرار دارد.(از فرهنگ فارسی معین ). ج ، امتدادات .
ترجمه مقاله