ترجمه مقاله

امتزاج

لغت‌نامه دهخدا

امتزاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (مصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آمیخته شدن چیزی بچیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِمص ) آمیزش . آمیختگی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اختلاط. (ناظم الاطباء) :
با هوای خاک کویت بود ما را اتصال
پیشتر زان کامتزاج افتد میان ما و طین .

جمال الدین سلمان (از آنندراج ).


|| در اصطلاح شیمی ترکیب شدن دو یا چند جسم باهم چنانکه جسم مرکب ، شباهتی به اجسام مفرده ٔ خویش نداشته باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح منجمان نظر ماه است چنانکه گویند: امتزاجات قمر؛ یعنی نظرات قمر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || اصطلاحی است نزد علمای جفر. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- اختلاط و امتزاج ؛ عملی است در حساب . رجوع به اختلاط شود.
- امتزاج فصلین ؛ در اصطلاح تقویم ، چند روز از آخر زمستان و اول بهار و چند روز از آخر تابستان و اول پاییز. (از ناظم الاطباء). از پانزدهم تا آخر ماه سوم هر فصل از فصول چهارگانه است . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله