ترجمه مقاله

امتلا

لغت‌نامه دهخدا

امتلا. (ع مص ، اِمص ) پر شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). پری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انباشتگی . || سیری . (از ناظم الاطباء). پری شکم . (فرهنگ فارسی معین ) :
از فرط عطای او زند آز
پیوسته زامتلا زراغن .

بوسلیک .


بر امتلا نشاید خفت (بفصل خزان ). (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || بدی هضم غذا را پری معده . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ناگوار. (صحاح الفرس ). رجوع به امتلای معده در ترکیبات شود. || پر شدن بدن از خلطی از اخلاط چهارگانه چنانکه انسان مشرف به بیماری شود و گاه امتلا بر فساد اخلاط از جهت کیفیت اطلاق میشود. (از بحر الجواهر). فراوانی خون و اخلاط. (فرهنگ فارسی معین ) :
بگیرد از طپش تیغ وز امتلای خلاف
دل زمین خفقان و دم زمانه فواق .

خاقانی .


|| در اصطلاح نجومی مقابله ٔ خورشید و ماه است . (از یادداشت مؤلف ). استقبال . (از کفایة التعلیم ). رجوع به استقبال و کشاف اصطلاحات الفنون و التفهیم ص 83 شود. || بدر شدن ماه . (از یادداشت مؤلف ). پرماهی . (مفاتیح ) (التفهیم ص 83).
- امتلا زدن ؛ هیضه زدن .(از آنندراج ) :
بقتل صد اجل نوعی صلا زد
که جان از برق خنجر امتلا زد.

حکیم زلالی (از آنندراج ).


رجوع به امتلاکردن و امتلای معده و تخمه شود.
- امتلا کردن ؛ هیضه زدن . (از آنندراج ) :
ز جام درد چندان می کشیدم کز هوس ماندم
ز تیغ فقر چندان زخم خوردم کامتلا کردم .

طالب آملی (از آنندراج ).


- امتلای معده ؛ رودل . (فرهنگ فارسی معین ).
|| تخمه . (فرهنگ فارسی معین ). هیضه . رجوع به امتلا کردن و امتلا زدن شود. || نفخ شکم دراثر پرخوری . زیاده روی و افراط در غذا خوردن . برآمدگی شکم در اثر پرخوری . (فرهنگ فارسی معین ). سنگینی معده بر اثر خوردن غذا و عدم هضم آن بسبب کندی کار معده و اختلال کار باب المعده و کند کار کردن روده ها. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله