ترجمه مقاله

امد

لغت‌نامه دهخدا

امد. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) هزوارش امد یا امد پهلوی ، همو بمعنی همیشه ، الی الابد. در عربی بمعنی غایت و منتهی شی ٔ و اجل است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هنگام . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج )(شعوری ) (ناظم الاطباء). زمان . (برهان قاطع) (شعوری )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). موسم . (برهان قاطع). (ناظم الاطباء). وقت . (انجمن آرا) (آنندراج ) :
این دستگاه لقمه ٔ تو دیر بر نداشت
امد جدایی آمد و شد دستگاه شک .

سوزنی (از آنندراج ).


- امد مدید و عهد بعید ؛ یعنی زمان دراز و مدت طویل . (آنندراج ).
ترجمه مقاله