ترجمه مقاله

امصار

لغت‌نامه دهخدا

امصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مصر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شهرهای کلان . (آنندراج ). شهرها : مفارقت دیار و امصار کرمان و قطع طمع از آن حدود تکلیف کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || امصار ج ِ مصر در دیگر معانی آن نیز هست . رجوع به مصر شود.
ترجمه مقاله