امکنلغتنامه دهخداامکن . [ اَ ک َ] (ع ن تف ) بامکانت تر و بامرتبه تر. (ناظم الاطباء). تواناتر. (فرهنگ فارسی معین ): والانکار بالید [ فی نهی المنکر ] امکن و الا باللسان و الا بالقلب . (معالم القربة). || جادارتر. (فرهنگ فارسی معین ).