ترجمه مقاله

امیب

لغت‌نامه دهخدا

امیب . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) آمیب . جانوری تک سلولی از رده ٔریشه پاییان که هم در آبهای شیرین و هم در آبهای دریا میزید. حرکت و تغذیه ٔ وی بوسیله ٔ پاهای کاذب است . پروتوپلاسم آنها برهنه و بدون پوسته ٔ خارجی است . (از فرهنگ فارسی معین ، ذیل آمیب ). کلمه ٔ امیب از لغت یونانی امبا یعنی تغییر مشتق شده . بدن امیب از توده پروتوپلاسمی لخت بدون شامه تشکیل شده است . در وسط آن هسته قرار دارد و حدود بدن آن دایماً در تغییر است . قسمت مرکزی پروتوپلاسم یا اندوپلاسم دانه دانه ای و نیم شفاف است و از یک اکتوپلاسم کاملاً شفاف بیرنگ احاطه شده است . هرگاه امیبی را در زیر میکروسکپ قرار دهیم ملاحظه میشود که در مایع شناور بکندی جابجا میشود و متوالیاً در جهات مختلف دنباله هایی (پاهای کاذب ) خارج می کند. با اینکه تحقیقات بسیاری درباره ٔ امیبها بعمل آمده است ولی هنوز در اصل آنها و طرز تولید مثلشان مجهولات متعددی باقی مانده است . (از جانورشناسی عمومی مصطفی فاطمی ج 1 ص 93). و رجوع به همین کتاب شود.
ترجمه مقاله