امیم
لغتنامه دهخدا
امیم . [ اِ ] (ع اِ) ممال امام :
گفت امت مشورت با که کنیم
انبیا گفتند با عقل امیم .
آفتابا با چو تو قبله وْ امیم
شب پرستی ّ و خفاشی می کنیم .
و رجوع به امام شود.
گفت امت مشورت با که کنیم
انبیا گفتند با عقل امیم .
مولوی (مثنوی ).
آفتابا با چو تو قبله وْ امیم
شب پرستی ّ و خفاشی می کنیم .
مولوی (مثنوی ).
و رجوع به امام شود.