ترجمه مقاله

انبور

لغت‌نامه دهخدا

انبور. [ اَم ْ ] (اِ) انبر. (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء). کلبتان و آن چیزیست که حداد بدان آهن گیرد. (زمخشری ): بجای انبور دست در کوره کرد و آهن تفسیده بیرون کرد. (تذکرةالاولیاء عطار). کلبتان ؛ انبورآهنگران . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). کتیفه ؛ انبورآهنگران . (منتهی الارب ). || (ص ) پرکننده ومملو سازنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به انبر شود.
ترجمه مقاله