ترجمه مقاله

انبوسیدن

لغت‌نامه دهخدا

انبوسیدن . [ اَم ْ دَ ] (مص ) پدید آمدن و ظاهر شدن و موجود گردیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). پدید آمدن وموجود گردیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). موجود گردیدن . تولد. (فرهنگ فارسی معین ) : و چیزها بنانبوسید [ بنه انبوسید ] مگر ازبهر آنک او را قوتی سخت بکار بایست در وقت پدید آمدن آنچ فضل اندروست . (کشف المحجوب ابویعقوب سگزی ص 62 س 6، از یادداشت مؤلف ).
بودنت در خاک باشد عاقبت
هم چنان از خاک انبوسیدنت .

(از آنندراج ) (از انجمن آرا).


|| فسرده شدن . (ناظم الاطباء). || پوسیدن و خراب شدن . (از شعوری ج 1 ورق 123 ب ). || گرد کردن و فراهم آوردن . (ناظم الاطباء). گرد کردن . (از شعوری ج 1 ورق 123).
ترجمه مقاله