ترجمه مقاله

انبیاق

لغت‌نامه دهخدا

انبیاق . [ اِم ْ ] (ع مص ) بلا و سختی رسیدن . (آنندراج ). رسیدن بر مردم سختی و بلا. (ناظم الاطباء). رسیدن سختی و بلا بر قوم . (ازمنتهی الارب ). داهیه بر مردم رسیدن . (از اقرب الموارد). || سختی وارد آوردن زمانه بر مردم . (ناظم الاطباء). بلا و سختی آوردن بر کسی زمانه . (آنندراج ). انباق علیم الدهر بالبائقة. (منتهی الارب ). || هجوم روزگار با داهیه همانطوری که صوت از بوق خارج میشود. (از اقرب الموارد). || درآمدن کسی بر قومی بدون اذن ایشان . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ). درآمدن کسی بر کسی بدون اذن . (ناظم الاطباء). || ستم کردن بر کسی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد): انباق به ؛ ستم کرد بروی . (از منتهی الارب ). و رجوع به بوق و انباق شود.
ترجمه مقاله