ترجمه مقاله

انتتاش

لغت‌نامه دهخدا

انتتاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) انتتش الحب انتتاشاً؛ خیسید آن تخم در زمین و نیش زد. (ناظم الاطباء). || سر بیرون آوردن گیاه از زمین پیش از آنکه بیخش برآید. (منتهی الارب ). انتتش النبات ؛ سر برآورد آن گیاه از زمین پیش از آنکه ریشه اش محکم گردد. (ناظم الاطباء). این فعل در تاج العروس و اقرب الموارد و متن اللغة و شرح فارسی قاموس دیده نشد. و رجوع به انتاش شود.
ترجمه مقاله