ترجمه مقاله

انتقاض

لغت‌نامه دهخدا

انتقاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باز کردن بنا و تاب رسن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در هم گسسته شدن بناو باز شدن تابهای ریسمان . (از اقرب الموارد). ویران شدن بنا. (مصادر زوزنی ). تاب باز شدن رسن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || شکستن پیمان و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکسته شدن عهد. (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || باطل شدن طهارت . || عود کردن زخم بعد از بهبود. || تباه شدن امر پس از التیام آن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شکستگی عهد و جز آن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله