ترجمه مقاله

انجاز

لغت‌نامه دهخدا

انجاز. [ اِ ] (ع مص ) روان کردن حاجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روا کردن حاجت . (غیاث اللغات ). روا کردن حاجت کسی را. (از آنندراج ). برآوردن حاجت کسی را. (ازاقرب الموارد): سلطان ایشان را با تحقیق امانی و انجاز مباغی و تشریفات گرانمایه پادشاهانه بازگردانید.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 335). در ملتمسات و مطالبات که از آن طرف رفتی دقایق ایجاب و انجاز محفوظ داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 30). || خسته را کشتن . (منتهی الارب ). خسته و مجروح را کشتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وفا کردن وعده .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). وفا کردن بوعده . (از اقرب الموارد). وعده راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) : توقعی که بغراخان داشت به انجاز مواعید و وفا بشرایط مواطات که میان ایشان ممهد بود... بوفا نرسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 100).
- امثال :
انجز حرماً وعد ؛ این مثل را در وقت وفا کردن وعده گویند و گاهی وقت وفا کردن خواستن استعمال کنند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصله (اصل هذا المثل ) ان الحارث ابن عمروقال لصخربن نهشل هل ادلک علی غنیمة ولی خمسها، فقال نعم ، فدله علی ناس من الیمن فاغار علیهم صخر، فظفر و غلب و غنم فلما انصرف قاله الحارث ذلک فوفی له صخر. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله